بهار ۱۴۰۲
بهارا شورِ شیرینم برانگیز
شرارِ عشقِ دیرینم برانگیز
بهارا شورِ عشقم بیشتر کن
مرا با عشقِ او شیر و شکر کن
گهی چون جویبارم نغمه آموز
گهی چون آذرخشم رخ برافروز
مرا چون رعد و طوفان خشمگین کن
جهان از بانگِ خشمم پُرطنین کن
بهارا زنده مانی، زندگیبخش
به فروردینِ ما فرخندگی بخش
هنوز اینجا جوانی دلنشین است
هنوز اینجا نفسها آتشین است
مبین کاین شاخه بشکسته خشک است
چو فردا بنگری، پُر بیدمُشک است
مگو کاین سرزمینی شورهزار است
چو فردا در رسد، رشکِ بهار است
بهارا، شاد بنشین، شاد بخرام
بده کامِ گل و بستان ز گل کام
اگر خود عمر باشد، سر برآریم
دل و جان در هوای هم گماریم
دگر بارت چو بینم، شاد بینم
سرت سبز و دلت آباد بینم
به نوروزِ دگر، هنگامِ دیدار
به آیینِ دگر آیی پدیدار…
Leave a Reply
Want to join the discussion?Feel free to contribute!